یادم هست که حدود یک سال و نیم پیش مطلبی نوشتم که در وبلاگ علی نعمتی شهاب عزیز منتشر شد. در آن مطلب دربارهی این موضوع نوشته بودم که چرا برای کسی که دنبال گستردهتر کردن تجربیات کاری خودش است، واجب است مدتی را حتماً در یک شرکت دولتی کار کند. البته عکس قضیه هم صادق است؛ هرچند شاید چندان شدنی نباشد: برای کارمندان دولت هم بسیار مفید خواهد بود اگر مدتی کارمند بخش خصوصی باشند. امروز در جلسهای کاری به این نتیجه رسیدم که چقدر خوب است که آدمها، هم در صف سازمان کار کنند و هم در ستاد آن.
برای آنهایی که ممکن است فرق صف و ستاد را ندانند مختصر توضیح میدهم که صف یک سازمان، کارکنان آن بخشهایی از سازمان هستند که فعالیتشان مستقیماً با کسب و کار اصلی سازمان مرتبط است. میشود اینطور فرض کرد که فعالیت کارکنان صف، منجر به گردش چرخ کسب و کار سازمان شده و کسب درآمد میکند. کارکنان بخشهای تولید، بازایابی و فروش اغلب در صف سازمان کار میکنند. اما این افراد برای انجام وظایفشان نیاز به بعضی فعالیتهای پشتیبانی دارند که توسط کارکنان ستادی انجام میشود؛ بخشهایی که هرچند فعالیتشان مستقیماً منجر به کسب درآمد سازمان نمیشود، اما بدون آنها هم فعالیت اصلی سازمان شدنی نیست یا با دشواری زیادی انجام میشود. بخشهایی مثل امور مالی یا پشتیبانی، میتوانند بخشهای ستادی سازمانها تلقی شوند.
بعد از این مقدمهی نسبتاً طولانی، سر اصل مطلب میروم: برای آدمهایی که دوست دارند در سازمانها بهصورت موثرتری کار کنند، چیزی نزدیک به واجب است که هم در صف سازمان کار کرده باشند و هم در ستاد آن.
چرا ستادیها خوب است در صف کار کنند؟
۱٫ یکی از ویژگیهای مهم کارکنان ستاد، کم اهمیت دانستن یا اصولاً نادیده گرفتن بعضی از جزئیات کسب و کاری است. جزئیاتی که ممکن است از دید کلان چندان به چشم نیایند، اما گاهی اوقات سرنوشت شکست یا موفقیت یک کسب و کار به آنها وابسته است. حضور در صف به ستادیها کمک میکند بتوانند با نگاه ریزبینانهتری به کسب و کار نگاه کنند و برایش برنامه بریزند.
۲٫ شاید این حرف چندان دقیق نباشد و همهجا هم نشود برای آن کاربرد پیدا کرد، اما نیروهای ستاد اغلب «مرکز هزینه»اند و حس درستی نسبت به پول ندارند! یک مدیر صف، برای تک تک ریالهایی که خرج میکند باید برنامهی بازگشت سرمایه داشته باشد؛ اما برای مدیر یا کارمند ستادی این طور نیست. کارمند ستادی اغلب وقتها قرار نیست بابت بازگشت کمتر سرمایهگذاری به مدیر مافوقاش پاسخگو باشد. این در حالیاست که شاید اصولاً یک مدیر صف، چیزی غیر از این «سنجه» را برای درست یا غلط بودن یک فعالیت نمیشناسد. فکر میکنم واضح است که وقتی یک ستادی در صف کار میکند، چه انقلاب عظیمی در نوع نگاهش به دنیای کسب و کار را تجربه خواهد کرد!
مزایای دیگری هم برای کار کردن ستادیها در صف میتوان فهرست کرد. علت مفید بودن کار کردن نیروهای صف در ستاد هم چیزی شبیه خوب بودن علت کار کردن افراد بخش خصوصی در بخش دولتی است:
۱٫ در بسیاری موارد، نیروهای صف آنقدر نگران «روزمرگی»های کسب و کارشان هستند که چیزهایی مثل داشتن یک برنامهی استراتژیک را فراموش میکنند. فکر میکنم یکی از بدیهیترین ویژگیهایی که یک نیروی ستادی باید داشته باشد، داشتن نگاه استراتژیک است.
۲٫ تلقی نیروهای ستادی به مسألهی پول بسیار متفاوت از نیروهای صف است. ستادیهای خیلی از پولهای خرج شده را نه هزینه، که سرمایهگذاری میدانند. اینکه یک نیروی صف بتواند بین این دو موضوع تفاوت قائل شود، پیروزی کمی نیست!
یکی از مباحثی که در مباحث مدیریت منابع انسانی یا رفتار سازمانی وجود دارد، موضوع «گردش شغلی» یا Job Rotation است. در گردش شغلی، نیروهای سازمانی بسته به تخصصی که دارند، کار کردن در بخشهای مختلف سازمان را تجربه میکنند. چرا ما در سازمانهایمان جرأت تجربه کردن این موضوع را نداریم؟




آیا در شرکتهای خدماتی می شود یک نسبتی حدودی مشخص کرد که نسبت تعداد پرسنل صف به ستاد چقدر باید باشد؟
شاید نسبتی وجود داشته باشه، اما من دانشی در این زمینه ندارم
Pingback: شناخت منتور خوب کار زیاد سختی نیست | میثم زرگرپور
Pingback: شناخت منتور خوب، کار زیاد سختی نیست | اصفهان پلاس
نکات جالبی بود
موفق باشید
بسیار مطلب شیرین و جذابی بود و کار ده ها مقاله راجع به اختیارات و پاسخگویی افراد صف و ستاد را با زبانی شیوا و خلاصه بیان فرمودید
بسیار سپاس
خوشحالم که مفید بوده :)